آیا «مهدی» عنوان جعل شده توسط شیعیان است؟ و یا در دیگر فرق از این پدیده اثری دیده می‏شود؟ نظر اهل سنت در این‏باره چیست؟
 
پاسخ

تأملی زودگذر در احادیث مربوط به امام مهدی(ع) در کتب مسلمانان کافی است تا به متواتر بودن آن‏ها از پیامبر اسلام(ص) یقین حاصل شود، به شکلی که کوچک‏ترین تردیدی باقی نماند؛ امّا از آنجا که گردآوری همه احادیث پُرشماری که درباره امام مهدی(ع) وارد شده، در حوصله این بحث نمی‏گنجد، به ذکر پاره‏ای از مطالب که بر قطعیّت صدور این احادیث از پیامبر اسلام(ص) دلالت دارند، بسنده می‏کنیم:
الف) راویان احادیث المهدی؛
این سخن گزافه‏گویی نیست که هیچ محدّثی از محدّثان مسلمان نیست، مگر آن که بعضی از احادیث نوید دهنده ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان را روایت کرده است و در این زمینه کتب زیادی نیز نگاشته شده است.[1] اکنون به برخی از مؤلفان و آثار آنان اشاره می‏کنیم:
1. علما و محدّثان اهل سنت
کسانی که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را در کتب خود آورده‏اند یا از پیشینیان خود ـ به جهت احتجاج بدان احادیث ـ نقل کرده‏اند، به مقداری که ما بدان دست یافتیم، عبارتند از:
ابن سعد صاحل الطبقات الکبری (م 230 ه‍(، ابن أبی شیبه (م 235 ه‍(، احمد بن حنبل (م 241 ه‍(، بخاری (م 256 ه‍( ـ که امام مهدی را با وصف و بدون اسم ذکر کرده است و مسلم (م 261 ه‍( نیز مانند او عمل کرده است که ما در فصل سوم بدان خواهیم پرداخت ـ ابوبکر إسکافی (م 260 ه‍(، ابن ماجه (م 273 ه‍(، ابوداود (م 275 ه‍(، ابن قتیبه دینوری (م 276 ه‍(، ترمذی (م 279 ه‍(، بزّار (م 292 ه‍(، ابویعلی موصلی (م 307 ه‍(، طبری (م 310 ه‍(، عقیلی (م 322 ه‍(، نعیم‏بن حماد (م 328 ه‍( و پیشوای حنبلیان بربهاری (م 329 ه‍( در کتاب خود شرح السنة، ابن حبّان بستی (م 354 ه‍(، مقدسی (م 355 ه‍(، طبرانی (م 360 ه‍(، ابوالحسن آبری (م 363 ه‍(، دارقطنی (م 385 ه‍(، خطابی (م 388 ه‍(، حاکم نیشابوری (م 405 ه‍(، ابونعیم اصفهانی (م 43 ه‍(، ابوعمرودانی (م 444ه‍(، بیهقی (م 458 ه‍(، خطیب بغدادی (م 463 ه‍(، ابن عبدالبر مالکی (م 463 ه‍(، دیلمی (م 509 ه‍(، بغوی (م 510 یا 516 ه‍(، قاضی عیاض (م 544 ه‍(، خوارزمی حنفی (م 568 ه‍(، ابن عساکر (م 571 ه‍(، ابن جوزی (م 597 ه‍(، ابن أثیر جزری (م 606 ه‍(، ابن عربی (م 638 ه‍(، محمدبن طلحه شافعی (م 652 ه‍(، علاّمه نوه ابن جوزی (م 654 ه‍(، ابن أبی الحدید معتزلی حنفی (م 655 ه‍(، منذری (م 656 ه‍(، کنجی شافعی (م 658 ه‍(، قرطبی مالکی (م 671 ه‍(، ابن خلکان (م 681 ه‍(، محب الدین طبری (م 694 ه‍(، علاّمه ابن منظور (م 711 ه‍(، در ماده هَدِیَ از لسان العرب، ابن تیمیه (م 728 ه‍(، جوینی شافعی (م 730 ه‍(، علاءالدین بن بلبان (م 739 ه‍(، ولی الدین تبریزی (م بعد از سنه 741 ه‍(، مزی (م 739 ه‍(، ذهبی (م 748 ه‍(، ابن وردی (م 749 ه‍(، زرندی حنفی (م 750 ه‍(، ابن قیم جوزیه (م 751 ه‍(، ابن کثیر (م 774 ه‍(، سعدالدین تفتازانی (م 793 ه‍(، نورالدین هیثمی (م 807 ه‍(، ابن خلدون مغربی (م 808 ه‍(ـ کسی که چهار روایت از احادیث نقل شده درباره مهدی(ع) را صحیح و معتبر دانسته، علی‏رغم قضاوت و موضع‏گیری معروفش در این باب که در فصل سوّم بدان بیشتر خواهیم پرداخت ـ شیخ محمد جزری دمشقی شافعی (م 833 ه‍(، ابوبکر بوصیری (م 840 ه‍(، ابن حجر عسقلانی (م 852 ه‍(، سخاوی (م 902 ه‍(، سیوطی (م 911 ه‍(، شعرانی (م 973 ه‍(، ابن حجر هیتمی (م 974 ه‍(، متقی هندی (م 975 ه‍(... .
تا برسد به متأخران، مانند: شیخ مرعی حنبلی (م 1033 ه‍(، محمد رسول برزنجی (م 1103 ه‍(، زرقانی (م 1122 ه‍(، محمدبن قاسم فقیه مالکی (م 1182 ه‍(، أبی العلاء عراقی مغربی (م 1183 ه‍(، سفارینی حنبلی (م 1188 ه‍(، زبیدی حنفی (م 1205 ه‍( در کتاب خود تاج العروس ماده (هَدِیَ)، شیخ صبّان (م 1206 ه‍( محمد امین سویدی (م 1246 ه‍(، شوکانی (م 1250 ه‍(، مؤمن شبلنجی (م 1291 ه‍(، احمد زینی دحلان فقیه و محدث شافعی (م 1304 ه‍(، سید محمد صدیق قنوجی بخاری (م 1307 ه‍(، شهاب الدین حلوانی شافعی (م 1308 ه‍(، ابوالبرکات آلوسی حنفی (م 1317 ه‍(، ابوالطیب محمد شمس الحق عظیم آبادی (م 1329 ه‍(، کتانی مالکی (م 1345 ه‍(، مبارکفوری (م 1353 ه‍(، شیخ منصور علی ناصف (م پس از 1371 ه‍(، شیخ محمد خضر حسین مصری (م 1377 ه‍(، ابی الفیض غماری شافعی (م 1380 ه‍(، فقیه منصف و مفتی «نجد» شیخ محمدبن عبدالعزیز مانع (م 1385 ه‍(، شیخ محمد فؤاد عبدالباقی (م 1388 ه‍(، ابوالأعلی مودودی و ناصرالدین ألبانی و غیر ایشان از معاصران و اگر بزرگان مفسران از اهل سنت راـ چنانکه به نام برخی از ایشان اشاره شد ـ به این افراد بیافزاییم، می‏توان حدس زد که میزان توافق بر روایت احادیث المهدی(ع) و احتجاج بدان‏ها تا چه پایه بوده است.
2. علما و محدّثان شیعه
شاید بتوان گفت: برشمردن اسامی بزرگان و محدّثان و مفسّران شیعه که احادیثی درباره امام مهدی(ع) نقل کرده‏اند، خیلی بایسته نمی‏نماید؛ زیرا ایمان مطلق به ظهور حضرت در نزد ایشان از اصول اعتقادی تشیع به شمار می‏آید. بر این اساس، نامی از ایشان به میان نمی‏آوریم.
ب) راویان احادیث المهدی از صحابه؛ صحابه‏ای که احادیث المهدی را از رسول خدا(ص) روایت کرده‏اند یا کسانی که احادیث‏شان متوقف بر صحابه است ـ که در نتیجه روایاتشان حکم روایات مرفوعه نقل شده از رسول خدا را می‏یابد. چون در غیر این صورت باید به اجتهاد شخصی خود عمل کرده باشند و آن در مثل چنین قضیه‏ای غیرقابل تصور است ـ بسیارند و چنانچه روایت کردن چنین احادیثی از یک دهم ایشان اثبات شود، تواتر این احادیث بدون شک ثابت خواهد شد ـ آن هم تنها طبق آن‏چه در منابع اهل سنت آمده است ـ و ایشان عبارتند از:
فاطمة الزهراء(ع) (م 11 ه‍(، معاذبن جبل (م 18 ه‍(، قتادةبن نعمان (م 23 ه‍(، عمربن خطاب (م 23 ه‍(، ابوذر غفاری (م 32 ه‍(، عباس‏بن عبدالمطلب (م 32 ه‍(، عبدالرحمن‏بن عوف (م 32 ه‍(، عثمان‏بن عفان (م 35 ه‍(، سلمان فارسی (م 36 ه‍(، طلحةبن عبدالله (م 36 ه‍(، حذیفةبن یمان (م 36 ه‍(، عماربن یاسر (شهادت: 37 ه‍(، امام علی(ع) (شهادت: 40 ه‍(، زیدبن ثابت (م 45 ه‍(، تمیم داری (م 50 ه‍(، امام حسن‏بن علی(ع) (شهادت 50 ه‍(، عبدالرحمن‏بن سمرة (م 50 ه‍(، مجمع‏بن جاریة (م 50 ه‍(، عمران‏‏بن حصین (م 52 ه‍(، ابوایوب انصاری (م 52 ه‍(، ثوبان غلام رسول الله(ص) (م 54 ه‍(، عایشه (م 58 ه‍(، ابوهریرة (م 59 ه‍(، امام حسین(ع) نوه شهید رسول الله(ص) که در سال 61 ه‍ به شهادت رسید، علقمةبن قیس‏بن عبدالله (م 62 ه‍(، ام سلمة (م 62 ه‍(، عبدالله‏بن عمر (م 65 ه‍(، عبدالله‏بن عمرو عاص (م 65 ه‍(، عبدالله‏بن عباس (م 68 ه‍(، زیدبن أرقم (م 68 ه‍(، عوف‏بن مالک (م 73 ه‍(، ابوسعید خدری (م 74 ه‍(، جابربن سمرة (م 74 ه‍(، جابربن عبدالله انصاری (م 78 ه‍(، عبدالله‏بن جعفر طیّار (م 80 ه‍(، أبوأمامة باهلی (م 81 ه‍(، بشربن منذربن جارود (م 83 ه‍(ـ درباره او اختلاف وجود دارد و برخی گفته‏اند راوی جدّ وی جارودبن عمرو (م 20 ه‍(، است ـ عبدالله‏بن حارث‏بن جزء زیبدی (م 86 ه‍(، سهل‏بن سعد ساعدی (م 91 ه‍(، أنس ابن مالک (م 93 ه‍(، ابوالطفیل (م 100 ه‍ و برخی تاریخ دیگری ذکر کرده‏اند) و غیر ایشان تاریخ وفات مشخصی برایشان نیافتیم، مانند امّ حبیبة، ابوجحّاف، ابوسلمی چوپان رسول الله(ص)، أبولیلی، أبووائل، حذیفةبن اُسید، حرث‏بن ربیع، أبوقتادة انصاری، زر‏بن عبدالله، زرارةبن عبدالله، عبدالله‏بن أبی أوفی، علاءبن بشیر مزنی، علی هلالی، قرةبن أیاس و عمروبن مرّة جهنی.
ج) پاره‏ای از طرق احادیث المهدی در کتب اهل سنت؛ استاد دانشگاه الأزهر مصر سیدأحمدبن محمدبن صدیق، ابوالفیض غماری حسنی شافعی مغربی (م 1380 ه‍( چه نیکو حق مطلب را در کتاب وزین و تحقیقی خود إبراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون ادا کرده و چه شایسته حقیقتی عظیم را به خوبی تشریح کرده است. وی در این کتاب، متواتر بودن احادیث المهدی را به گونه‏ای اثبات کرده است که پیش از او هیچ‏کس از عهده آن برنیامده بود. او این کتاب را در جهت ابطال اشکالات و تضعیف‏های ابن‏خلدون ـ که دست‏آویزی برای برخی معاصران ابوالفیض مانند احمد امین و فرید وجدی و امثال آنها گشته بود ـ نگاشته است.
شایسته است که مروری کوتاه داشته باشیم بر طرقی که وی در کتاب خود آورده و به گونه‏ای آن را بسط داده که گویای قدرت علمی وی در دنبال کردن سندهای احادیث امام المهدی در کتب اهل سنت است؛ او از طبقه صحابه آغاز کرده، سپس به تابعین و تابعینِ تابعین رسیده و این جستجو را به اشخاصی منتهی ساخته است که احادیث مزبور را از محدّثان آن، حکایت کرده‏اند.
ابوالفیض می‏گوید:
روند عادی و طبیعی حکم می‏کند که همدستی و همداستانیِ بر دروغ و جعل و فریب جماعتی که به 30 تن در همه طبقات مخبران یک حدیث می‏رسد، محال است؛ به ویژه این که عدد پیش گفته نتیجه تحقیقاتی است که تاکنون به عمل آمده است. نگارنده اخبار وارد شده در مورد مهدی موعود را از طریق جماعتی که ذیلاً اسامی آن‏ها خواهد آمد، به دست آورده است:
ابوسعید خدری، عبدالله‏بن مسعود، علی‏بن ابی‏طالب(ع)، امّ سلمة، ثوبان، عبدالله‏بن جزءبن حارث زبیدی، ابوهریرة، أنس‏بن مالک، جابربن عبدالله انصاری، قرةبن أیاس مزنی، ابوعباس، ام حبیبه، ابوأمامة، عبدالله‏بن عمروعاص، عمار یاسر، عباس‏بن عبدالمطلب، حسین‏بن علی(ع)، تمیم داری، عبدالرحمن‏بن عوف، عبدالله‏بن عمربن خطاب، طلحة، علی هلالی، عمران‏بن حصین، عمروبن مرة جهنی، معاذبن جبل و مرسله شهربن حوشب؛ که البته خبر وی مرفوعه است، نه موقوفه و مقطوعه؛ هر چند که روایات موقوفه و مقطوعه نیز در مثل چنین بابی از قبیل مرفوعه به حساب می‏آیند و چنانچه آن‏ها را نیز به شمار می‏آوردیم، عدد بزرگی را تشکیل می‏داد، لیکن همین مقدار از روایات مرفوعه کفایت می‏کند.[2]
این قسمت از عبارت سیدابوالفیض غماری را آوردیم تا مشخص شود که آن تعداد از صحابه‏ای که وی بشمار نیاروده بیش از تعداد کسانی که ذکر نموده است. چه آنکه او 26 تن از صحابه را نام برده در حالی که 30 تن دیگر را از قلم انداخته است که عبارتند از: صدّیقه کبری فاطمه زهرا(ع)، ابوایوب انصاری، ابوجحّاف، ابوذر غفاری، ابوسلمی چوپان حضرت رسول(ص)، ابوبوائل، جابربن سمرة، جارودبن منذر عبدی، حذیفةبن اسید، حذیفةبن یمان، حرث‏بن ربیع، امام حسن مجتبی سبط اکبر(ع)، زربن عبدالله، زرارةبن عبدالله، زیدبن أرقم، زیدبن ثابت، سعدبن مالک، سلمان فارسی، سهل‏بن سعد ساعدی، عبدالرحمن‏بن سمرة، عبدالله‏بن أبی أوفی، عبدالله‏بن جعفر طیّار، عثمان‏بن عفّان، علاءبن بشیر، علقمةبن قیس‏بن عبدالله، عمربن خطاب، عوف‏بن مالک، مجمع‏بن جاریة، حفصةبنت عمر و عایشة.[3] به هر حال، ابوالفیض غماری احادیث نقل شده توسط بیش از سی تن از صحابه را با دقت و حوصله و به تفصیل پی‏گیری و جمع‏آوری کرده و اسامی همه کسانی که این روایات را از ایشان نقل کرده‏اند و نیز تمامی محدثانی که آن‏ها را در کتب حدیثی خود آورده‏اند، به صورت کاملاً دقیق مشخّص ساخته است.
در ادامه تنها بر مطالب عنوان شده درباره حدیث ابوسعید خدری ـ اولین صحابی که ابوالفیض نام برده است ـ بسنده می‏کنیم. سپس می‏توان بقیه احادیث صحابه را با آن مقایسه کرد. ابوالفیض می‏گوید:
«حدیث ابوسعید خدری از طریق این افراد به ما رسیده است: ابونظرة و ابوالصدیق ناجی و حسن‏بن یزید سعدی».
1. طریق نقل ابونظرة از ابوسعید خدری؛ ابوداود و حَکَم حدیث ابوسعید خدری را از طریق روایت عمران قطان از ابونظرة آورده‏اند و مسلم در صحیح خود، این حدیث را از طریقِ سعیدبن زید و داودبن أبی هند نقل کرده که هر دو از ابونظرة روایت کرده‏اند؛ لیکن در صحیح مسلم با وصف، از امام مهدی(ع) یاد شده است، نه با اسم. (همان‏گونه که در آینده بدان خواهیم پرداخت).
2. طریق نقل ابوالصدیق ناجی از ابوسعید خدری؛ عبدالرزاق و حاکم، روایت ابوسعید را از طریق روایت معاویةبن قرة از ابوالصدیق نقل کرده‏اند و احمد و ترمذی و ابن‏ماجه و حاکم این حدیث را از طریق زید العمی از ابوالصدیق روایت کرده‏اند و احمد و حاکم آن را از طریق عوف‏بن أبی جمیلة اعرابی از ابوالصدیق آورده‏اند و حاکم افزون بر آن، حدیث مزبور را از طریق سلیمان‏بن عبید از ابوالصدیق نیز نقل کرده است.
همچنین احمد و حاکم آن را از طریق مطربن طهمان، ابوهارون عبدی از ابوالصدیق روایت کرده‏اند و نیز احمد حدیث موردنظر را از طریق خبر مطربن طهمان و علاءبن بشیر مزنی و نیز روایت مطرف از ابوالصدیق روایت کرده است.
3. طریق نقل حسن‏بن یزید از ابوسعید؛ طبرانی آن را در الأوسط از طریق ابوواصل عبدبن حمید از ابوالصدیق ناجی از ابوسعید خدری آورده است.»[4]
بنابراین، چنانچه به تاریخ ابن‏خلدون مراجعه کنید، خواهید دید که وی از بیشتر طرق این حدیث اطلاعی نداشته است. زیرا صرفاً طرق معدودی را درباره حدیث ابوسعید ذکر کرده است، تا چه رسد به احادیث دیگر صحابه که به طور کلّی از آن‏ها بی‏خبر مانده است.
گفتنی است که قدر مشترک در همه این طرق که به خصوص حدیث ابوسعید خدری ختم می‏شود، «ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان» است. در هر صورت، در این نکته شکی نیست که با ملاحظه‏ای احادیث مربوط به امام مهدی(ع) با تمامی طرقی که از جمیع صحابه نقل شده است، قطع به متواتر بودن بشارت حضرت ختمی مرتبت(ص) به ظهور حضرت حجّت(ع) حاصل می‏گردد، بلکه اگر صرفاً وجود یک طریق از هر صحابی را در نظر بگیریم، باز هم برای اعتراف به تواتر کافی خواهد بود و در گذشته نیز گفتیم که عدد این عدّه از صحابه به پنجاه نفر می‏رسد.
د) صحّت احادیث المهدی؛ در این قسمت نام برخی از بزرگان اهل سنت را که به صحّت این احادیث تصریح کرده‏اند، بر طبق آثاری که از ایشان به دست آورده‏ایم، ذکر می‏کنیم: (گفتنی است که هدف ما ارائه نمونه‏ای قابل پی‏جویی از نام این افراد است، نه جمع‏آوری تمام اسامی ایشان و ذکر جمیع آنها).
1. امام ترمذی (م 279 ه‍(؛ او پیرامون سه روایت مهدویت می‏نویسد: اینها احادیثی حسن و صحیح‏اند.[5] درباره چهارمین حدیث این باب می‏گوید:
این حدیثی حسن است.[6]
2. حافظ ابوجعفر عقیلی (م 322ه‍(؛ وی ضمن نقل حدیث ضعیفی می‏گوید:
درباره مهدی احادیث معتبری، به طرز دیگر و به خلاف این تعبیر وارد شده است.[7]
3. حاکم نیشابوری (م 405 ه‍(؛ وی درباره چهار حدیث در این باب، می‏گوید:
این احادیث صحیح السند هستند، لیک آن‏ها را ذکر نکرده‏اند.[8]
و درباره سه حدیث دیگر می‏گوید:
این احادیث براساس شروطی که امام بخاری و امام مسلم بیان کرده‏اند،* صحیح‏السند هستند، هرچند آن دو، این سه حدیث را ذکر نکرده‏اند.[9]
و از هشت حدیث دیگر این‏گونه یاد می‏کند:
این احادیث بنابر شروط شیخین، صحیح‏السند هستند، هرچند آن دو، این‏ها را ذکر نکرده‏اند.[10]
4. امام بیهقی (م 458 ه‍(؛ او می‏گوید:
أحادیثی که در باب قیام مهدی وارد شده، از جهت سند صحیح و بلااشکال است.[11]
5. امام بغوی (م 510 یا 516 ه‍(؛ وی حدیثی درباره امام مهدی(ع) در بخش احادیث صحیحه آورده است[12] و پنج حدیث درباره آن حضرت در فصل احادیث حَسَن در کتاب خود مصابیح السّنة نقل کرده است.[13]
6. ابن أثیر (م 606 ه‍(؛ او در کتاب خود النهایة ذیل مادّه «هدی» چنین آورده است:
و حدیث سنّت خلفای راشدین مهدیین از همین ریشه است، و المهدی یعنی کسی که خداوند وی را به سوی حق هدایت فرموده است و نام افراد نیز بکار گرفته شده، تا جایی که مانند اسامی کثیرالاستعمال شده است و مهدی موعودی که حضرت رسول اکرم(ص) آمدن وی را در آخر الزمان بشارت داده، نیز به همین اسم نامیده شده است.[14]
چنین سخنی تنها از فردی صادر می‏شود که به صحّت، بلکه به تواتر احادیث المهدی معتقد باشد.
7. قرطبی مالکی (م 671 ه‍(؛ وی از کسانی است که به متواتر بودن احادیث المهدی اعتقاد دارند و مهمّ این است که وی درباره حدیث ابن‏ماجه در خصوص امام مهدی(ع) چنین گفته است:
سند این حدیث صحیح است.[15]
در حالی که تصریح می‏کند به این که حدیث «مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است» صحیح‏تر از حدیث محمدبن خالد جندی[16] است که در آینده درباره اعتبار آن مناقشه خواهیم کرد.
8. ابن تیمیة (م 728 ه‍(؛ او می‏گوید:
احادیثی که وی ـ یعنی علاّمه حلّی(ره)ـ برای اثبات قیام مهدی به آنها استناد می‏کند، احادیث صحیحی هستند.[17]
9. حافظ ذهبی (م 748 ه‍(؛ وی در قبال احادیث حاکی از امام مهدی(ع) که حاکم در مستدرک صحیح شمرده است، سکوت کرده و در این میان به «صحّت» دو حدیث نیز تصریح ورزیده است.[18] گفتنی است که اشکال‏های ذهبی بر صحّت خصوص برخی از احادیث باب فضایل، و سکوتش در قبال بقیه احادیثی که حاکم صحیح شمرده، بیانگر موافقت او با این قضاوت حاکم است.
10. گنجی شافعی (م 658 ه‍(؛ او درباره حدیثی که ترمذی در سنن خود آورده و صحیح شمرده، می‏گوید:
این حدیث، صحیح است.
درباره حدیث دیگری نیز به همین شکل اظهار نظر کرده است[19] و درباره حدیثِ «مهدی از من است و پیشانی او فراخ و بی‏موی است»، می‏نویسد:
این حدیث ثابت بوده، صحیح و حسن است.[20]
و درباره حدیثِ «مهدی حق و از فرزندان فاطمه است» نیز به همان صورت قضاوت می‏کند که:
این، حدیثِ حسن و صحیحی است.[21]
11. حافظ إبن قیّم (م 751 ه‍(؛ وی پس از ذکر پاره‏ای از احادیث مربوط به امام مهدی(ع)، به «حُسن» برخی احادیث و «صحّت» برخی دیگر اعتراف می‏کند[22] و همچنان که خواهد آمد، وی از معتقدان به تواتر این احادیث است.
12. ابن کثیر (م 774 ه‍(؛ او در خصوص سند حدیثی درباره امام مهدی(ع) می‏گوید:
این، إسنادِ قوی و صحیحی است.[23]
سپس حدیثی از ابن‏ماجه نقل کرده، می‏افزاید:
این حدیث حسن است و به صورت‏های متفاوتی از حضرت رسول(ص) روایت شده است.[24]
13. تفتازانی (م 793 ه‍(؛ وی درباره قیام امام مهدی(ع) در آخرالزمان می‏گوید:
در این باب اخبار صحیحی وارد شده است.[25]
14. نورالدین هیثمی (م 807 ه‍(؛ وی دسته‏ای از احادیث حاکی از امام مهدی(ع) را نقل کرده و به صحّت و وثاقت راویان آن‏ها اعتراف کرده است. برای نمونه درباره یکی از این روایات، چنین می‏گوید:
این روایت را ترمذی و غیر او همراه با اختصار زیاد آورده‏اند و احمد با سندهای متعدّد آن را نقل کرده و ابویعلی به اختصار فراوان از آن یاد کرده است و رجال آن دو ثقه هستند.[26]
درباره دوّمین حدیث می‏گوید:
طبرانی آن را در کتاب الأوسط نقل کرده است و رجال این حدیث قابل اعتماد و حدیث‏شان صحیح است.[27]
و سوّمین حدیث را چنین می‏ستاید:
رجال آن همگی ثقه‏اند.[28]
در مورد چهارمین حدیث نیز می‏گوید:
بزار آن را روایت کرده است و رجالش قابل اعتماداند.[29]
و از پنجمین روایت چنین یاد می‏کند:
طبرانی آن را در الأوسط نقل کرده و رجال آن جملگی ثقه‏اند.[30]
15. سیوطی (م 911 ه‍(؛ وی برای برخی از احادیث مربوط به امام مهدی(ع) علامت «صح»[31]ـ یعنی صحیح است ـ قرار داده و برای برخی دیگر علامت «ح»[32]ـ یعنی حسن است ـ در نظر گرفته است.
16. شوکانی (م 1250 ه‍(؛ قنوجی در الإذاعة از وی قول به صحّت احادیث المهدی و متواتر بودن آنها را نقل کرده است. پیش از این نیز گذشت که وی رساله‏ای در متواتر بودن این احادیث نگاشته است.
17. ناصرالدین البانی؛ وی در رساله‏ای که به نام حول‏المهدی نوشته، این‏گونه اظهارنظر می‏کند:
باید دانست که در زمینه قیام مهدی احادیث صحیحی وارد شده است که بخش چشمگیری از آن‏ها دارای سندهای صحیح و معتبرند.
افزون بر این که البانی از کسانی است که به تواتر اخبار این باب تصریح ورزیده‏اند.[33]
به این مقدار از اعترافات علما بسنده می‏کنیم؛ امّا گفتنی است که نگارنده در برخی آثار خود، شماره این‏گونه اعترافات اندیشمندان را به بیش از 60 مورد رسانده است.[34]
ه‍( تصریح دانشمندان به تواتر احادیث المهدی؛ علمای علم درایه و عده‏ای از کسانی که در امر تدریس یا تحقیق علوم حدیث از تخصص برخوردارند، به متواتر بودن احادیث المهدی وارد شده در کتب اهل سنت ـ مانند صحاح و مسانید ـ تصریح کرده‏اند، امّا از آنجا که عده این افراد زیاد است، ما در ادامه به ذکر نام معدودی از ایشان اکفتا می‏کنیم:
1. بربهاری حنبلی (م 329 ه‍(؛ شیخ محمود تویجری به نقل از کتاب شرح السنة بربهاری می‏نویسد:
«ایمان به نزول عیسی‏بن مریم(ع)»، او از آسمان فرود می‏آید... و پشت سر قیام‏کننده‏ای از اهل بیت رسول اکرم(ص) نماز می‏گذارد.[35]
روشن است که «ایمان» به معنای «اعتقاد» است که به وسیله خبر واحد ثابت نمی‏شود. [پس لازمه آن وجود اخبار متواتر در این باب است]
2. محمدبن حسین آبری شافعی (م 363 ه‍(؛ وی در کتاب خود مناقب الشافعی چنین می‏گوید:
اخبار بشارت رسول خدا(ص) به آمدن مهدی و این که او از اهل البیت بوده و دارای 70 سال خواهد بود و سرانجام پهنه زمین را از عدل و داد آکنده خواهد ساخت و به همراه وی، عیسی(ع) نیز ظهور خواهد کرد و در قتل دجّال به وی یاری خواهد رساند، به جهت کثرت مخبران و راویان به حدّ تواتر رسیده است.
این سخن را قرطبی مالکی در ص 701 التذکرة و المزی در تهذیب الکمال ج 25 ص 146 ش 5181 در ضمن شرح حال محمّدبن خالد جندی و ابن‏قیّم در المنار المنیف ص 142 ش 327 و غیر ایشان از آبری نقل کرده‏اند.
3. قرطبی مالکی (م 761 ه‍(؛ وی سخن پیش گفته آبری را نقل کرده و با صحیح شمردن احادیث مذکور در کتاب او، مهر تأیید بر سخنان وی نهاده است. قرطبی در این قضاوت خود، به این سخن امام حافظ حاکم نیشابوری استناد کرده است:
احادیث صحیح و صریحی از رسول خدا وارد شده است که بر قیام مردی از خاندان نبی اکرم(ص) از فرزندان فاطمه به نام مهدی دلالت دارند.[36]
همچنین قرطبی در تفسیر آیه 33 سوره توبه آورده است:
اخبار صحیح وارد در این باب که مهدی از خاندان رسول خداست، به حد تواتر رسیده است.[37]
4. حافظ جمال‏الدن المزّی (م 742 ه‍(؛ او به سخن پیش گفته آبری در متواتر بودن احادیث المهدی(ع) استدلال کرده است و هیچ اشکالی بر آن وارد نساخته، بلکه آن را مسلّم انگاشته است.[38]
5. ابن قیّم (م 751 ه‍(؛ او نیز سخن آبری را بدین شکل تأیید کرده که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را به چهار دسته تقسیم کرده است: احادیث صحیح، احادیث حسن، احادیث غریب و احادیث موضوع،[39] و بیان کرده که مجموع دو دسته اوّل به جهت کثرت و انتشار، متواترند.
6. ابن حجر عسقلانی (م 852 ه‍(؛ وی ضمن نقل قول به تواتر از دیگران[40] این‏گونه را تأیید می‏کند:
نمازگزاردن عیسی(ع) در پشت سر مردی از این امّت در آخر الزمان و نزدیک به قیامت بر این قول حق صحّه می‏گذارد که زمین هیچگاه از حجّت خدا خالی نخواهد شد.[41]
7. شمس الدین سخاوی (م 902 ه‍(؛ عده‏ای از علما، سخاوی را از تصریح‏کنندگان به تواتر احادیث المهدی به شمار آورده‏اند، مانند علاّمه شیخ محمد عربی فاسی در کتاب خود المقاصد و ابوزید عبدالرحمن‏بن عبدالقادر فاسی در مُبهِج القاصد؛ همان‏گونه که ابوالفیض غماری از آن دو نقل کرده است[42] و همچنین ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانی (م 1345 ه‍( در النظم امتناثر من الحدیث المتواتر ص 226، سخاوی را معتقد به تواتر دانسته است.
8. سیوطی (م 911 ه‍(؛ بنابر نقل غماری، سیوطی در کتاب مفصّل خود الفوائد المتکاثرة فی الأحادیث المتواترة و نیز در کتاب مختصر خود الأزهار المتناثرة و همچنین در سایر کتاب‏هایش به متواتر بودن احادیث المهدی تصریح کرده است.[43]
9. ابن حجر هیتمی (م 974 ه‍(؛ وی بارها از اعتقاد مسلمانان به ظهور امام مهدی(عج) دفاع کرده و به تواتر آن تصریح کرده است.[44]
10. متقی هندی (م 975 ه‍(؛ وی که مؤلّف کتاب معروف کنزالعمّال است، به دفاعی برهانی و استدلالی از عقیده مهدویّت همّت گماشته است.
شاید بتوان گفت: مهمترین مطلبی که در این کتاب آمده است، فتاوای چهارگانه صادره در حق فرد منکرِ اعتقاد به ظهور امام مهدی(ع) است که از چهار تن از علمای مذاهب اربعه از اهل مکّه نقل شده؛ یعنی فتوای ابن حجر هیتمی شافعی، فتوای شیخ یحیی‏بن محمد حنبلی. مبنی بر این که فردِ منکرِ اعتقاد به ظهور، باید مجازات شود و تصریح کرده‏اند که واجب است چنین شخصی را بزنند و او را تحقیر کنند تا ادب شود و به حق روی آورد و در غیر این صورت، واجب القتل و مهدور الدم است.[45] هر کس به فتاوای ایشان مراجعه کند، برای او یقین حاصل می‏شود که آن‏ها بر متواتر بودن احادیث المهدی اتفاق‏نظر دارند.
11. محمد رسول برزنجی (م 1103 ه‍(؛ وی این‏گونه به متواتر بودن احادیث المهدی تصریح می‏کند:
احادیثی که بر وجود مهدی(ع) و قیام او در آخرالزمان و از خاندان رسول اکرم(ص) و فرزند فاطمه بودن وی دلالت دارند، به حدّ تواتر رسیده‏اند و جایی برای انکار آنها وجود ندارد.[46]
12. شیخ محمدبن قسام‏بن محمد جسوس (م 1182 ه‍(؛ کتانی در تصریح وی به تواتر این احادیث را نقل کرده است.[47]
13. ابوالعلاء عراقی فاسی (م 1183 ه‍(؛ او دارای تألیفی درباره موضوع مهدویت است و کتانی تصریح وی به تواتر احادیث این باب را نقل کرده است.[48]
14. شیخ سفارینی حنبلی (م 1188 ه‍(؛ قنوجی می‏نویسد:
سفارینی در کتاب خود به نام اللوائح قول به تواتر احادیث المهدی را اختیار کرده است.[49]
15. شیخ محمدبن علی صبّان (م 1206 ه‍(؛ وی قول به تواتر را از صواعق ابن حجر نقل و بر آن استدلال کرده و اشکالی بر آن وارد نساخته است که این، نشانگر رضایت وی بدین قول است.[50]
16. شوکانی (م 1250 ه‍(؛ به نظر می‏رسد برای اثبات موافقت وی با تواتر این احادیث، مروری بر کتاب معروفش التوضیح فی تواتر ماجاء فی المنتظر و الدجال و المسیح ما را از هر چیز دیگر مستغنی سازد.
17. مؤمن‏بن حسن‏بن مؤمن شبلنجی (م 1291 ه‍(؛ وی ضمن تصریح به تواتر احادیث مزبور، تأکید فراوانی دارد که امام مهدی(ع)، از خاندان رسول و اهل البیت است.[51]
18. احمد زینی دحلان، مفتی شافعیه (م 1304 ه‍(؛ او احادیث المهدی را به کثرت ستوده و می‏گوید:
کثرت و تعدّد روات این احادیث، به تقویت و تأیید برخی از این روایات توسط برخی دیگر از آن‏ها می‏انجامد، تا جایی که برای انسان یقین حاصل می‏شود.[52]
19. سید محمد صدیق حسن قنوجی بخاری (م 1307 ه‍(؛ وی درباره احادیث موردنظر چنین می‏گوید:
احادیثی که درباره امام مهدی(ع) به ما رسیده، علی‏رغم اختلاف روایات، به قدری زیاد است که به حدّ تواتر می‏رسد.[53]
20. ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانی مالکی (م 1345 ه‍(؛ وی ضمن نقل قول به تواتر از برخی، چنین می‏گوید:
اخبار وارد در باب مهدی منتظر متواتراند.[54]
غیر از این 20 تن، افراد دیگری هستند که این مجال اندک گنجایش ذکر نام و کلامشان را ندارد. نگارنده در جای دیگری اسامی آنان را از قرن سوم هجری تا عصر حاضر ثبت کرده است.[55]
در پایان، ذکر سخن مهمّی از استاد بدیع الزمان سعید نورسی که از علمای به نام اهل سنت در ابتدای قرن چهاردهم هجری است، شایسته می‏نماید. وی می‏گوید:
در هیچ جای دنیا، افرادی قابل اعتماد، نجیب و شریف نمی‏توان یافت که به پایه شرافت و فضیلت اهل البیت برسند و در هیچ نقطه‏ای از عالم، عدّه‏ای هم‏رأی و همدل و همراه نمی‏توان سراغ گرفت که چونان خاندان آل عبا، یکرنگ و یکدل و یکصدا باشند و در هیچ یک از اقطار عالم، محفلی و جمعی به نورانیت و درخشندگی حریم مطهّر اهل بیت رسول خدا نمی‏توان یافت.
آری! أهل البیت از روح حقیقت قرآنی تغذیه شده‏اند و از سرچشمه زلال وحی شیر نوشیده‏اند و از پرتو ایمان و قداست شریعت اسلامی، منوّر گشته‏اند، تا آنگاه که به قلّه کمالات آسمانی عروج کرده‏اند و شجره طیّبه آنان به بار نشسته و صدها مجاهد نستوه و هزاران رهبر روحانی و معنوی برای هدایت و راهبری امّت به جهان بشریت تقدیم داشته‏اند. پس قطعاً با قیام پیشوای بزرگ خود، مهدی کبیر، عدالت را به جامعه اسلامی، هدیه خواهند کرد. آنگاه حقّانیت وی با احیای شریعت محمدی(ص) و حقیقت قرآنی و سنت نبوی و تطبیق آن‏ها بر مسایل جاری و اجرا کردن آن‏ها، به اثبات خواهد رسید و چنین چیزی نه تنها ضروری است، بلکه بسیار معقول است و مقتضای قوانین حیات اجتماعیِ جوامع انسانی نیز غیر از این نمی‏تواند باشد.[56]
در انتظار ققنوس، ثامر العمیدی، ترجمه: مهدی علیزاده، صص: 65ـ80


پی‌نوشت‌ها:


1 . شمار این کتاب‏ها را استاد علی محمد علی دخیل در کتاب خود الإمام المهدی، صص 259ـ265 حدود 30 کتاب از اهل سنت معرفی می‏کند، در حالی که استاد ذبیح‏الله محلاّتی تا 40 کتاب شمرده است و اسامی و مؤلفان آن‏ها را در کتاب مهدی أهل البیت صص 18ـ21 ذکر کرده و در همان کتاب تعدادی از کتب نویسندگان شیعه را که درباره امام مهدی(ع) نوشته شده است، ارائه می‏کند که مشتمل بر 110 کتاب است؛ کتب فراوانی نیز وجود دارد که در هیچ یک از این دو کتاب بدان‏ها اشاره نشده است.
2 . ابراز الوهم المکنون/ ص 437. ابوالفیض برادری دارد که از علمای صاحب فضل مغرب عربی شمرده می‏شود. کنیه وی ابوالفضل بوده و وی را ابوالفضل الغماری نامند. او صاحب کتاب الإمام المهدی است که در آن، اسامی 3 تن از صحابه و 5 تن از تابعین را به اسامی محدثانی که برادرش نام برده، افزوده است. آنگاه عین عبارات همه افراد را ذکر کرده است تا جایی که نصف حجم کتاب را بدان اختصاص داده است.
3 . در معجم احادیث الامام المهدی (مشتمل بر پنج جلد) آمار دقیقی از همه روایات صحابه در باب احادیث المهدی(ع) به همراه ذکر منابع آن در کتب اهل سنت و شیعه به چشم می‏خورد.
4 . إبراز الوهم المکنون/ ص 438.
5 . سنن ترمذی/ ج 4/ ص 505/ ح 2230 و 2231 و ج 4/ ص 504/ ح 2233.
6 . پیشین/ ج 4/ ص 506/ ح 2232.
7 . الضعفاء الکبیر/ عقیلی/ ج 3/ ص 253/ شماره 1257 در شرح حال علی‏بن نفیل الحراتی.
8 . مستدرک الحاکم/ ج 4/ احادیث 429 و 465 و 553 و 558.
* . امام بخاری برای حدیث صحیح دو شرط قرار داده است:
1ـ معاصر بودن راوی لاحق با مروی عنه سابق.
2ـ تلقّی حدیث به صورت سماع، نه روش دیگر؛ امّا امام مسلم تنها شرط اوّل را کافی دانسته است. ر.ک: علوم الحدیث و مصطلحه/ دکتر صبحی الصالح/ صص 299ـ301 (مترجم).
9 . پیشین/ ج 4/ احادیث 450 و 557 و 558 .
10 . پیشین/ ج 4/ احادیث 429 و 442 و 457 و 464 و 502 و 554 و 557 .
11 . الاعتقاد و الهدایة/ بیهقی/ ص 127.
12 . مصابیح السنة/ بغوی/ ص 448/ ح 4199.
13 . پیشین/ صص 492 و 493 / ح 4210ـ4213 و 4215.
14 . النهایة/ ابن اثیر/ ج 5/ ص 254.
15 . التذکرة/ قرطبی/ ص 704 باب ما جاء فی المهدی.
16 . پیشین/ ص 701.
17 . منهاج السنة/ ابن تیمیة/ ج 4/ ص 211.
18 . تلخیص المستدرک/ ذهبی/ ج 4/ صص 553 و 558.
19 . البیان فی أخبار صاحب الزمان/ گنجی شافعی/ ص 481؛ برای یافتن دو حدیث «ترمذی» ر.ک: سنن ترمذی/ ج 4/ ص 505.
20 . پیشین/ ص 500.
21 . پیشین/ ص 486.
22 . المنار المنیف/ ابن قیّم/ صص 130ـ135/ احادیث/ 326 و 327 و 329 و 331.
23 . النهایة فی الفتن و الملاحم/ ابن کثیر/ ج 1/ ص 55.
24 . پیشین/ ص 56.
25 . شرح المقاصد/ تفتازانی/ ج 5/ ص 312.
26 . مجمع الزوائد/ هیثمی/ ج 7/ صص 313ـ314.
27 . پیشین/ ج 7/ ص 115.
28 . پیشین/ ص 116.
29 . پیشین/ ص 117.
30 . پیشین
31 . الجمامع الصغیر/ سیوطی/ ج 2/ ص 672/ احادیث 9241، 9244 و 9245.
32 . پیشین/ ح 9243/ و ص 438/ ح 7489.
33 . حول المهدی/ البانی/ ص 644؛ مقاله‏ای که در نشریه التّمدن الإسلامی چاپ دمشق در تاریخ 22 ذی القعده سال 1371 هجری قمری به چاپ رسیده است.
34 . دفاعٌ عن الکافی/ سیدثامر العمیدی/ ج 1/ صص 343ـ405.
35 . الإحتجاج بالأثر علی من أنکر المهدی المنتظر/ ص 28.
36 . التذکرة/ ج 1/ ص 701.
37 . تفسیر القرطبی/ ج 8/ صص 121ـ122.
38 . تهذیب الکمال/ ج 25/ ص 146/ ش 5181.
39 . المنار المنیف/ ابن قیم/ ص 135.
40 . تهذیب التهذیب/ عسقلانی/ ج 9/ ص 125/ ش 201.
41 . فتح الباری بشرح البخاری/ عسقلانی/ ج 6/ ص 385.
42 . المهدی المنتظر/ غماری/ ص 9.
43 . إبراز الوهم المکنون/ غماری/ ص 436.
44 . الصواعق المحرقه/ فصل 1/ باب 11/ صص 162ـ167.
45 . البرهان علی علامات مهدی آخر الزمان/ صص 178ـ183.
46 . الإشاعة لأشراط الساعة/ برزنجی/ ص 87.
47 . النظم المتناثر من الحدیث المتواتر/ کتانی/ ص 226/ ح 289.
48 . پیشین/ ص 226.
49 . الإذاعة/ قنوجی/ ص 146.
50 . إسعاف الراغبین/ صبان/ صص 145 و 147 و 152.
51 . نور الابصار/ شبلنجی/ صص 187 و 189.
52 .الفتوحات الاسلامیة/ احمد زینی دحلان/ ج 2/ ص 211.
53 . الإذاعة/ ص 112.
54 . النظم المتناثر/ کتانی/ صص 225ـ228/ ح 289.
55 . دفاع عن الکافی/ ج 1/ صص 343ـ405.
56 . أشراط الساعة (از کلیات رسائل النور ـ شعاع پنجم)/ النورسی/ ترجمه احسان قاسم صالحی/ صص 37ـ38.

email to : webmaster@qomicis.com